بررسی و تحلیل واژه "شب" در شعر نازک الملائکه و نیمایوشیج
thesis
- وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه رازی - دانشکده ادبیات و علوم انسانی
- author مهدی مرآتی فشی
- adviser علی سلیمی قهرمان شیری
- Number of pages: First 15 pages
- publication year 1388
abstract
کاربرد و بار معنایی واژگان در شعر معاصر، با آنچه در شعر قدیم وجود داشته، تفاوت بنیادی پیدا کرده است، واژه "شب" که در شعر سنتی، غالباً در معنای زمانی آن به کار می رفت، و گاهی شاعر از کندی آن شکایت می نمود و گاهی نیز به نیکی از آن یاد می کرد، در شعر معاصر، تغییر معنا پیدا نمود و به نمادی برای بیان دردها و رنج های درونی شاعر مبدل شد. غالباً شب در شعر نازک الملائکه مفهومی رمانتیک و شخصی دارد و پناهگاهی برای روح ناآرام او در برابر تفکر مرگ و نیستی است. هـر چند این تصوّر از شب، در اندیشه وی پایدار نبوده و گاهی از آن بیزار می شود و ترس و هراس جای شادی و آرامش وی را می گیرد. اما در کل می توان گفت که شب در شعر وی، در ابتدا نمادی از روح حیران و بیقرار او بود که با گذشت سال ها و رسوب لایه های ایمان در عمق جان او، این شب تاریک و ظلمانی، به صبحی روشن مبدّل شد. در این مرحله دیگر شاعر جهان را سراسر غم و اندوه و زشتی نمی بیند، بلکه با ایمان به پروردگار و جهان آخرت، مرگ را که همیشه از آن هراسان بود پلی برای رسیدن به جاودانگی می یابد. شب در شعر نیمایوشیج نیز یکی از محوری ترین کلمات است. او با آگاهی از اوضاع زمانه و خفقان و استبداد حاکم، شب را نمادی برای بیان تیرگی دهشتزای بعد از مشروطه قرار می دهد. شب در شعر وی بسامد قابل ملاحظه ای دارد. نیما در تمام دوره شاعری خود همواره با شب و تیرگی زیسته و همواره کوشیده است تا چراغی روشن باشد برای بیداری و آگاهی مردم و جامعه از ستم و بیدادی که در آن نفس می کشند. از این منظر است که آرمان های نیما با نازک الملائکه متفاوت می شود. نیما با درک درست هدف و آرمان زندگی، سرایش شعر را در خدمت توده رنج دیده قـرار می دهد و شعـرش را فـریادی بیدار کننده می سازد که خواب آلودگی غافلان را به هم می زند و به آنها می فهماند که برای مبارزه با تاریکی باید چراغی افروخت. نیما خود آتشی می شود که جان خود را ذره ذره می سوزاند و در آتش تن خویش چون "ققنوس"، به مردمِ خود زندگی می بخشد. اما نازک الملائکه تقریباً در بند "فردیّت" و زندان خویشتن می ماند و در تمام سال های عمر می کوشد راهی به رهایی و روزنی به روی سعادت بر چشمان حیران خود بگشاید و به نوحه سرایی بر اندوه خویش مشغول است. هر چند که با توجه به وضعیت زمانه ی شاعر و خصوصاً با در نظر گرفتن جنسیت و تأثیر عمیق رمانتیسم در اندیشه و احساس وی، این طبیعی است که در شعرهایش با چنین دنیای بی رمق و نومید و محزونی روبرو شویم. شب در دیوان نیما، غالباً مفهومی اجتماعی دارد و نماد سیاهی، جهل، استبداد و تباهی است اما در دیوان نازک الملائکه مفهومی فردی و نمود و بازتابی از روح حیران و سرگردان اوست.
similar resources
بررسی تطبیقی دیدگاه های نقدی نیمایوشیج و نازک الملائکه
طی یک قرن گذشته، شعر و ادبیات کهن فارسی و عربی، با تفکرات تازه و پویای منتقدان و شاعران نوگرا، روحی دو باره یافت و از قالب خشکیده خویش بیرون آمد. نیما یوشیج و نازک ملائکه شاعر عراقی، با خلق ایدههای نقدی تازه در مورد شعر و ادب، نقشی بسیار برجسته در این زمینه ایفا نمودند. نقطهی مشترک دیدگاه نقدی این دو ناقد و شاعر برجسته، تکیه بر میراث گذشته به منظور خلق ادبیاتی نو و متناسب با زندگی امروزی بود...
full textعشق در اشعار نازک الملائکه و نیمایوشیج
ادبیات تطبیقی از پایه¬های نقد جدید ادبی به شمار می¬آید که زمینه را برای خروج ادبیات بومی¬¬ از انزوا و عزلت فراهم کرده و آن را در معرض افکار و اندیشه¬ها قرار می¬دهد. غزل یکی از انواع شعر غنایی است که مضمون عشق در آن به گونه¬ای بارز، به کارگرفته شده است. هیچ پدیده یا اثر ارزشمند علمی و ادبی و صنعتی و ... پدید نیامده، مگر اینکه پای عشق در میان باشد. عشق در زندگی نازک الملائکه و نیما یوشیج نیز جریا...
جلوه هاى نمادین "شب" در شعر نیما و نازک الملائکه
عنصر "شب" به عنوان یکى نمودهاى طبیعت، در شعر معاصر بنا به فراخور تفکر و جهانبینى ویژه شاعران نوگرا، با عواطف، اندیشهها و مفاهیم مختلفى درآمیخته شده و به عنوان ابزارى سمبلیک براى بازتاب مسائل اجتماعى و سیاسى به کار مىرود، که در ادبیات کلاسیک، مصداقهاى آن کمتر یافت مىشود. این نماد، به عنوان یکى از مفاهیم و کلید واژههاى مشترک اشعار دو پیشگام ادب فارسى و عربى، نیمایوشیج و نازکالملائکه، جلوه ...
full textتحلیل کهنالگوی «نقاب» و «سایه» در شعر نازک الملائکه
نقد کهنالگو یا همان نقد اسطورهای به بررسی ناخودآگاه جمعی، یعنی ضمیر و ذهن ناخودآگاه بشر میپردازد. این نقد با بهرهگیری ازنظریه یونگ، برای روان شخصیتی انسان پنج الگوی اصلی به نامهای سایه، نقاب، آنیما، آنیموس و خود تعریف کرده است که نقاب و سایه در تکامل شخصیت هر فرد، نقش اساسی دارد. این کهنالگوها وجه مشترک همهی انسانها، بهویژه شاعران، بهشمار میآید و در شعر، نمودی عینیتر دارد. باتوجه به...
full textMy Resources
document type: thesis
وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه رازی - دانشکده ادبیات و علوم انسانی
Keywords
Hosted on Doprax cloud platform doprax.com
copyright © 2015-2023